قسمت سوم رمان اقیانوس چشمهایت
جمعه 2 مهر 1395 12:14 ب.ظ
ارسال شده در: رمان اقیـــــانوس چشمهــــایت ،


*قسمت سوم*:منم رفتم ببینم این دختره چی میگه کنارش وایسادم و به پیشخون تکه دادم من:چیه؟چیکارم داری؟ مریدا یکم ناز کرد و گفت: میایی امروز باهم بریم خرید؟ تکیه امو از پیشخون ور داشتم و یه دستمو گذاشتم رو پیشخون و به دستم تکیه دادم من: خرید؟ مریدا:آره پس فردا تولد دختر خالمه میخوام براش کادو بگیرم...کلافه سرمو برگردوندم سمت در که...همون موقع بود که دیدمش...
دیدگاه ها : اقیانوس چشمهایت
برچسب ها: هیکسترید ، جلسا ، رمان ، اقیانوس چشمهایت ،
آخرین ویرایش: جمعه 2 مهر 1395 12:26 ب.ظ
قسمت دوم رمان اقیانوس چشمهایت
جمعه 2 مهر 1395 12:04 ب.ظ
ارسال شده در: رمان اقیـــــانوس چشمهــــایت ،


*قسمت دوم*: که دیدم مریدا صندوق دار کافه داره بهم چشمک میزنه...جک اومد کنارم وایساد و گفت : مثکه بعشیا عاشق دو جفت چشمای سبز شدن من:درد مرض زهرمار درد بی درمون حلائل جک به نشونه ی تسلیم دستاشو اورد بالا و با خنده گفت:خوب بابا تا منو به یه مریضی ای دچار نکنی ول کن نیستیااا...بعدم منو هل داد که یعنی برو ببین این دخترک چی میگه...
دیدگاه ها : اقیانوس چشمهایت
برچسب ها: جلسا ، هیکسترید ، اقیانوس چشمهایت ،
آخرین ویرایش: جمعه 2 مهر 1395 12:27 ب.ظ